معنی پماد

لغت نامه دهخدا

پماد

پماد. [پ ُ] (فرانسوی، اِ) ترکیبی نرم از اختلاط اجسام چرب و عطری و داروها برای معالجه ٔ مو و بشره. مروخ.

فرهنگ معین

پماد

(پُ) [فر.] (اِ.) ماده دارویی نرم که جهت استعمال خارجی مورد استفاده قرار می گیرد.

فرهنگ عمید

پماد

مادۀ دارویی نرمی که با داروهای مختلف و بعضی روغن‌ها، نظیر وازلین، لانولین، پیه، و روغن زیتون برای مالیدن روی زخم یا ورم درست کنند،

حل جدول

پماد

ضماد، مرهم

داروی مالیدنی

مترادف و متضاد زبان فارسی

پماد

ضماد، مرهم

فارسی به انگلیسی

پماد

Embrocation, Ointment, Pomade, Unguent

فارسی به ترکی

پماد‬

pomat; merhem

فارسی به عربی

پماد

مرهم

تعبیر خواب

پماد


اگر دختری در خواب پماد درست کند، یعنی در کارهایش موفق است. - آنلی بیتون

فرهنگ فارسی هوشیار

پماد

روغن غلیظ

فارسی به ایتالیایی

پماد

pomata

فارسی به آلمانی

پماد

Salbe (f)

معادل ابجد

پماد

47

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری