معنی پمپ رنگافشان
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ واژههای فارسی سره
مکنده، تلمبه
فرهنگ معین
(پُ) [فر.] (اِ.) دستگاهی برای جابه جا کردن مایعات، تلمبه.
فرهنگ عمید
آلت یا دستگاهی برای رسانیدن مایع یا هوای پرفشار به داخل چیزی یا خارج ساختن مایع و هوا از داخل آن، تلمبه،
کلمات بیگانه به فارسی
مکنده
فارسی به ایتالیایی
pompa
لغت نامه دهخدا
پمپ بنزین. [پ ُ پ ِ ب ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) محلی که به صاحبان اتوموبیل ووسائل نقلیه ٔ مانند آن بوسیله ٔ تلمبه بنزین دهند.
فارسی به آلمانی
Tankstelle (f)
فارسی به ترکی
معادل ابجد
746