معنی پمپ رنگ پاشی
حل جدول
واژه پیشنهادی
پیستوله
فرهنگ فارسی هوشیار
گویش مازندرانی
تخم پاشی – بذرپاشی
فرهنگ واژههای فارسی سره
مکنده، تلمبه
لغت نامه دهخدا
آب پاشی. (حامص مرکب) عمل آب پاشیدن بر گل و جز آن.
تخم پاشی
تخم پاشی. [ت ُ] (حامص مرکب) تخم افشانی. رجوع به همین کلمه شود.
تبسم پاشی
تبسم پاشی. [ت َ ب َس ْ س ُ] (حامص مرکب) تبسم افشانی. خندان بودن. شکفته بودن:
ز گرد وحشت ما تیره بختان فیض میجوشد
تبسم پاشی صبح است، چین دامن شبها.
میرزا بیدل (از بهار عجم) (از آنندراج).
رجوع به تبسم و دیگر ترکیب های آن شود.
فرهنگ معین
(پُ) [فر.] (اِ.) دستگاهی برای جابه جا کردن مایعات، تلمبه.
فرهنگ عمید
آلت یا دستگاهی برای رسانیدن مایع یا هوای پرفشار به داخل چیزی یا خارج ساختن مایع و هوا از داخل آن، تلمبه،
کلمات بیگانه به فارسی
مکنده
فارسی به ایتالیایی
pompa
معادل ابجد
627