معنی پنبه زدن
لغت نامه دهخدا
پنبه زدن. [پَم ْ ب َ / ب ِ زَ دَ] (مص مرکب) بیرون کردن پنبه از تخم. حلاجی کردن پنبه. تندیف. نَدف. حَلج. نَدش. (منتهی الارب). || پر کردن پنبه در چیزی:
هر روز بهر پنبه زدن بر دواج چرخ
صبح از عمود مشته کند وز افق کمان.
اثیر اخسیکتی (از آنندراج).
تفدیک، تفتیک، پنبه زدن. (منتهی الارب).
فرهنگ معین
بیرون کردن پنبه از تخم، پر کردن پنبه در چیزی. [خوانش: (~. زَ دَ) (مص ل.)]
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) بیرون کردن پنبه از تخم حلاجی کردن پنبه ندف، پر کردن پنبه در چیزی.
معادل ابجد
120