معنی پنجم
لغت نامه دهخدا
پنجم. [پ َج ُ] (عدد ترتیبی، ص نسبی) بعد از چهارم و پیش از ششم. خامس. (منتهی الارب). پنجمی. پنجمین:
و هم چار چیزش که بی پنجم اند
بنوباوگی نغز هفت انجم اند.
نظامی.
فرهنگ معین
(ص.) دارای رتبه یا شماره پنج، (اِ.) جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب (همراه با عدد): یک پنجم. [خوانش: (پَ جُ)]
حل جدول
خامس
فارسی به انگلیسی
Fifth
فارسی به ترکی
beşinci
فارسی به عربی
خمس
فرهنگ فارسی هوشیار
آنچه که در مرتبه پنج واقعی شده که در مرتبه بعد از چهارم و پیش از ششم است پنجمی پنجمین خامس. سا پنجم رواق. آسمان پنجم فلک مریخ سپهر پنجم.
فارسی به آلمانی
Fünft-, Fünfte, Fünfter
معادل ابجد
95