معنی پنجشنبه
لغت نامه دهخدا
پنجشنبه. [پ َ شَم ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) روز ششم هفته پیش از جمعه. یوم الخمیس. (منتهی الارب). خمیس. در علم احکام نجوم، رب ّ آن مشتری است و منسوب بدان سیاره است.
پنجشنبه. [پ َ شَم ْ ب ِ] (اِخ) شهری است در سمت شرقی سمرقند به فاصله ٔ سه فرسنگ.
پنجشنبه. [پ َ شَم ْ ب َ] (اِخ) نام ناحیه ای است مرکب از 42 قریه که به قضای اردوی ولایت و سنجاق طربزون اتصال دارد. (قاموس الاعلام ترکی).
فرهنگ معین
(پَ شَ بِ) (اِمر.) روز ششم هفته، روز قبل از جمعه.
فرهنگ عمید
روز ششم از ایام هفته،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
اورمزدشید
فارسی به ترکی
perşembe
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) روز ششم هفته روز قبل از جمعه خمیس. یا پنجشنبه شب. شبی که فردای آن جمعه است شب جمعه شام پنجشنبه.
فارسی به ایتالیایی
gioved?
معادل ابجد
412