معنی پنه

لغت نامه دهخدا

پنه

پنه. [پ َ ن َ] (اِخ) شطی است در تسالی که از کوههای پیند سرازیر شده و دره ٔ«تامیه » را که میان «اُسّا» و «اُلمپ » واقع شده است مشروب میکند و آن را شط پلوپنز نامند و نام فعلی آن شط سلام دریا باشد. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 752 دو سطر به آخر مانده و ص 768 س 6 و ص 770 س 15 شود.

پنه. [پ َ ن َ / ن ِ] (اِ) در لغت نامه ٔ شعوری این صورت آمده است و بدان معنی مزبله داده، و این کلمه از مجعولات شعوری است.

پنه. [پ َ ن َه ْ] (اِ) مخفف پناه. رجوع به پناه شود:
طبیعت شود مرد را بخردی
به امید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی
در اقلیم و ملکش پنه یافتی.
سعدی.

فرهنگ عمید

پنه

پناه

حل جدول

پنه

نوعی پاستای نیزه ای شکل

فرهنگ فارسی هوشیار

پنه

(اسم) پناه

معادل ابجد

پنه

57

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری