معنی پودر
لغت نامه دهخدا
پودر. [] (اِخ) قریه ای به مغرب فارس.
پودر. (فرانسوی، اِ) بمعنی غبار و گرد، و در تداول فارسیان گرد سپیدی که زنان بجای سپیدآب بکار برند.
فرهنگ معین
[فر.] (اِ.) گرد، آرد.
فرهنگ عمید
آنچه خرد شده و بهصورت گرد درآمده باشد،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
خاکه، گرد، نرم
فارسی به انگلیسی
Flour, Powder
فارسی به عربی
طحین، مسحوق
فرهنگ فارسی هوشیار
گرد وغبار، گرد سپیدی که زنان جای سپیدآب مصرف میکنند
فارسی به آلمانی
Mehl (n), Puder (m), Pudern, Pulver (n)
معادل ابجد
212