معنی پوست کن
لغت نامه دهخدا
پوست کن.[ک َ] (نف مرکب) سلاخ. کسی که در کشتارگاه از حیوان پوست کند. آنکه چرم از تن حیوانات کشته باز کند. || (ن مف مرکب) دانه ٔ مغز از قشر جدا کرده.
فرهنگ عمید
کسی که در کشتارگاه پوست حیوانات را میکَنَد، سلاخ،
حل جدول
سلاخ
فارسی به انگلیسی
Huller
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) -1 کسی که در کشتارگاه پوست حیوانات رابکندسلاخ، (صفت) دانه مغز از قشر جدا کرده.
معادل ابجد
538