معنی پویایى درفیزیک و جامعه شناسى

فرهنگ معین

جامعه

(مِ عِ) [ع. جامعه] (اِ.) گروه مردم یک شهر، کشور، جهان یا صنفی از مردم مانند جامعه بشریت، سیاه پوستان، هنری، و...،~ مدنی جامعه ای که بر مبنای خواست آزادانه و آگاهانه اکثریت مردم در شکل گیری حکومت و رعایت حقوق بشر و قانون مندانه اداره می شود.، ~

فرهنگ عمید

جامعه

[جمع: جوامع] گروهی از مردم که با هم وجه اشتراک داشته باشند و در سرزمینی واحد زندگی کنند،
نهادی که به‌وسیلۀ مؤسسات، افراد، و کشورها برای اهداف ویژ‌ای تشکیل می‌شود: جامعهٴ دانشجویان،
* جامعهٴ روحانیت: گروه پیشوایان دینی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جامعه

انجمن، توداک، هازه، چبیره، همبود، همبودگاه

مترادف و متضاد زبان فارسی

جامعه

اجتماع، جمعیت، سازمان، گروه، مجمع

فارسی به عربی

جامعه

مجتمع

فرهنگ فارسی هوشیار

جامعه

جمع کننده، گرد آورنده

لغت نامه دهخدا

غل جامعه

غل جامعه. [غ ُ / غ ُل ْ ل ِ م ِ ع َ / ع ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) قسمی غل که گردن و دست و دوپای در بند دارد. غل که گردن و دست و پای را ببندد. رجوع به غُل ّ شود.


اصطرلاب جامعه

اصطرلاب جامعه. [اُ طُ ب ِ م ِ ع َ / ع ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) یکی از اقسام اصطرلاب است. رجوع به اسطرلاب شود.

معادل ابجد

پویایى درفیزیک و جامعه شناسى

896

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری