معنی پژوهشگر ادبی ایرانی
حل جدول
نفیسی
پژوهشگر ایرانی باستان
پورداوود
پژوهشگر
محقق
پژوهشگر ادبی با نام سعید
نفیسی
لغت نامه دهخدا
پژوهشگر. [پ ِ / پ َ هَِ گ َ] (ص مرکب) پژوهش کننده.
ادبی
ادبی. [اَ دَ بی ی] (اِخ) کوهیست نزدیک عوارض. شماخ گوید:
کانها وقد بدا عُوارض ُ
و أدبی ّ فی السّراب غامض ُ
واللیل بین قَنوَین رابض ُ
بجیرهالوادی قطاً نواهض ُ.
نصر گوید: أدبی ّ کوهی است در دیار طی ٔ حذاء عوارض. و آن کوهی است سیاه رنگ در أعلی دیار طی ٔ و ناحیه ٔ دار فزاره. (معجم البلدان).
مترادف و متضاد زبان فارسی
پژوهنده، جستجوگر، متتبع، متجسس، متفحص، محقق
فارسی به انگلیسی
Inquisitor, Researcher, Student
فارسی به ایتالیایی
ricercatore
فرهنگ فارسی هوشیار
ترکی به فارسی
ادبی
فارسی به عربی
ادبی، تعلیمی
عربی به فارسی
ادبی , کتابی , ادیبانه , ادیب , وابسته به ادبیات , ادبیاتی
فرهنگ معین
(~.) [ع - فا.] (ص نسب.) نوشته ای که موضوع و سبک آن ادبی باشد، نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد.
معادل ابجد
1822