معنی پیرایه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(یِ) (اِ.) زیور، زینت.
فرهنگ عمید
زیب، زینت، زیور، آرایش: حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد / علیالخصوص که پیرایهای بر او بستند (سعدی۲: ۴۱۹)، ز دانش چو جان تو را مایه نیست / بِه از خامشی هیچ پیرایه نیست (فردوسی: ۷/۱۸۰)،
[قدیمی] تهمت، افترا،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آرایش، بزک، حلیه، زینت، زیور، پیرایش
فارسی به انگلیسی
Decoration, Embellishment, Jewel, Ornament, Ornamentation, Veneer
فارسی به عربی
حلیه، رتوش
تعبیر خواب
پیرایه در خواب، دلیل بر مال و زینت زنان و کنیزان کند، بر قدر و قیمت پیرایه که دیده است. - محمد بن سیرین
اگر بیند پیرایه وی اراسته است و به جواهر پوشیده است، دلیل که به قدر آن او را مال حلال حاصل شود. اگر بیند پیرایه او ضایع شد، دلیل که او را غم و اندوه رسد. اگر بیند پیرایه زنان داشت، دلیل که غمگین شود. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
فرهنگ فارسی هوشیار
آرایش وزیور، تهمت وافترا
فرهنگ پهلوی
آراسته، آرایش
معادل ابجد
228