معنی پیرو
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
کیسه،
کیسۀ پول،
نوعی سرو کوهی در جنگلهای شمال ایران،
آنکه از پی دیگری میرود،
ازپیرونده، تابع،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
امت، تابع، سالک، صحابه، طرفدار، مرید، مقلد، هواخواه، هوادار، تعقیب، درپی
فارسی به انگلیسی
Adherent, Arian _, Camp Follower, Crat _, Dependency, Disciple, Ment _, Follower, Ic _, Ist _, Ite _, Pursuant, Upon
فارسی به عربی
تابع، شجره العرعر، نصیر سیاسی
گویش مازندرانی
سه روز دیگر، گونه ای سرو کوهی با نام علمی joonjeroos
فرهنگ فارسی هوشیار
تابع، مقتدی، مقلد، پس رو
فارسی به ایتالیایی
seguace
معادل ابجد
218