معنی پیش مرگ

لغت نامه دهخدا

پیش مرگ

پیش مرگ. [م َ] (ص مرکب) که پیش از کسی میرد. که پیش از وی بدرود حیات گوید. بلاگردان.
- پیش مرگ شدن کسی را، برخی او شدن. فدای او شدن. پیش بمردن کسی را. تصدیق او شدن. تصدق او رفتن: الهی پیش مرگت بشوم فلان کار را بکن.

فرهنگ معین

پیش مرگ

کسی که حاضر است پیش از مرگ عزیزش بمیرد، قربانی، فدا، کسی که پیش از پادشاه، اندکی از غذای او را می خورد تا از سالم بودن آن اطمینان حاصل شود. [خوانش: (مَ) (ص مر.)]

فرهنگ عمید

پیش مرگ

آن‌که پیش از دیگری بمیرد،
[مجاز] قربانی، فدایی

حل جدول

پیش مرگ

فدایی

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

پیش مرگ

(صفت) آنکه پیش از کسی بمیرد پیش میر، کسی که پیش از شاه یا امیر از غذای او خورد تااگر سمی در آن باشد وی بمیرد و مخدوم مصون ماند بلا گردان.

معادل ابجد

پیش مرگ

572

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری