معنی پیمایش
لغت نامه دهخدا
پیمایش. [پ َ / پ ِ ی ِ] (اِمص) کار پیماینده. || اسم از پیمودن. کیله. (منتهی الارب).اندازه گیری. عمل پیمودن و اندازه کردن:
ز هر مرز هر کس که دانا بدند
به پیمایش اندر توانا بدند.
فردوسی.
میان دو صد چاهساری شگفت
بپیمایش اندازه نتوان گرفت.
فردوسی.
مذارعه؛ به پیمایش بیع کردن. عذمذم، پیمایش تخمینی. (منتهی الارب). || مساحت.
فارسی به انگلیسی
Survey, Measure, Measurement, Scud, Surveying
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) عمل پیمودن اندازه گیری: میان دو صد چاهساری شگفت به پیمایش اندازه نتوان گرفت. (شا. لغ. )، مساحت.
فرهنگ معین
پیمودن، طی کردن، اندازه گیری، مساحت کردن. [خوانش: (پِ یِ) (اِمص.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندازهگیری، سنجش، مساحی، پیمودن، درنوردیدن، طی کردن
فرهنگ عمید
اندازهگیری،
پیمانهگیری،
حل جدول
اندازهگیری
فارسی به عربی
انگلیسی به فارسی
فناوری اطلاعات
پیمایش
معادل ابجد
363