معنی پیوندها

حل جدول

پیوندها

اتصالات

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ارتباطات

پیوندها

مترادف و متضاد زبان فارسی

مناسبات

روابط، ارتباطات، وابستگی‌ها، پیوندها

فرهنگ فارسی هوشیار

اشاجع

(تک: شجع) پیوندها، بن های انگشتان


اوصال

(تک: وصل) بند اندام ها جمع وصل پیوندها بندها اعضای بدن.


مفاصل

جمع مفصل، بمعنی بند اندام و هر جای پیوستگی دو استخوان، پیوندها، بندها


مرابطات

(تک: مرابطه) پیوندها مرزداری ها پاسداری ها (مصدر و اسم) جمع مرابطه.

فرهنگ معین

اوصال

(اَ یا اُ) [ع.] جِ وصل، پیوندها، بندها.


روابط

(رَ بِ) [ع.] (اِ.) جِ رابطه، پیوندها، پیوستگی ها.


ربط

جمع رباط.، کاروانسراها، پیوندها، زردپی ها. [خوانش: (رُ بُ) (مص ل.) (اِ.)]

انگلیسی به فارسی

Constitution

ساختمان - ساختار (نحوه قرار گرفتن اتم ها در ملکول و پیوندها)

لغت نامه دهخدا

تواصلات

تواصلات. [ت َ ص ُ] (ع اِ) اتصالات و پیوندها. (ناظم الاطباء).


معاقم

معاقم. [م َ ق ِ] (ع اِ) مهره های پشت ازبند گردن تا بن دنب. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ج ِ معقم. (ناظم الاطباء). و رجوع به معقم شود. || پیوندها و مَعقِم یکی آن. (منتهی الارب). پیوندها. (آنندراج). و رجوع به معقم شود.

معادل ابجد

پیوندها

78

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری