معنی پیچ و خم
لغت نامه دهخدا
پیچ و خم. [چ ُ خ َ] (اِ مرکب، از اتباع) چین و شکن. گردش و تاب:
آب عزم است ولی خائن طبع
ساده رنگست ولی پیچ و خم است.
خاقانی.
- جوانی و هزار پیچ و خم (هزارچم و خم)، با اطوار گوناگون:
ای درّ آبدار جوانی ز پیچ و خم
در آب شد ز شرم تو صد راه زیر آب.
خاقانی.
- راههای پرپیچ و خم، بسیار بدین سوی وآن سوی گردنده. بس منحنی. ناراست.
- مسائل پرپیچ و خم، بس مشکل. بسیار غامض. سردرگم:
نگه کن که چون مذهب ناصبی
پر از باد و دودست و پر پیچ و خم.
ناصرخسرو.
- موی با پیچ و خم، جعد. مرغول. پرپیچ و خم. با شکن بسیار:
زان طره ٔ پرپیچ و خم سهلست اگر بینم ستم
از بند وزنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند.
حافظ.
فرهنگ معین
چین و شکن، گردش و تاب، دارای پیچ و تاب. [خوانش: (~ُ خَ) (اِمر.)]
حل جدول
ماز
فارسی به انگلیسی
Tangle, Twist, Winding
تعبیر خواب
اگر خواب ببینید که در کوچه های پر پیچ و خم قدم میزنید، یعنی برای مدتی مشکلات گریبان گیرتان میشود. اگر در خواب پیچ و خم شاخه های درختان را ببینید نشانه ی به دست آوردن ثروت و داشتن اوقات خوش است. - منوچهر مطیعی تهرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
پیچ وتاب
معادل ابجد
661