معنی چابک‌سوار

حل جدول

چابک‌سوار

سوارکار ماهر و تیزتاز

مهارت در اسب‌سواری


چابکسوار

سوارکار ماهر


سوارکار ماهر و تیزتاز

چابک‌سوار

مترادف و متضاد زبان فارسی

چابک‌سوار

صفت سوارکار ماهر، سوار فرز، چابک‌عنان


جلید

جلد، چالاک، چست، زرنگ، چابک‌سوار، زورمند، قوی، نیرومند، بشک، ژاله، شبنم

فرهنگ عمید

سوارکار

کسی که در اسب سواری چابک و ماهر باشد، چابک‌سوار، اسب‌سوار،

معادل ابجد

چابک‌سوار

293

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری