معنی چاقی
لغت نامه دهخدا
چاقی. (حامص) فربهی. تنومندی. گندگی. سنگینی. پرگوشتی. سمن. || صحت. سلامت. عافیت. تندرستی. بهبود.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
اضافهوزن، سمن، فربهی،
(متضاد) لاغری
فارسی به انگلیسی
Adiposity, Chubbiness, Corpulence, Fat, Fatness, Rotundity, Rotundness, Stoutness
فارسی به عربی
زائد الوزن
بیماری ها
فارسی به ایتالیایی
obesità
فارسی به آلمانی
Übergewicht
معادل ابجد
114