معنی چانه زدن

لغت نامه دهخدا

چانه زدن

چانه زدن. [ن َ / ن ِ زَ دَ] (مص مرکب) مُکاس. مُماکَسَه. تشویش کردن در بیع. سخن بیجا و زیاد گفتن در خریدو فروش. (ناظم الاطباء). اصرار مشتری در کم کردن بهای جنس. تقاضای خریدار کم کردن بهای متاعی را از فروشنده به اصرار. پرگوئی فروشنده با خریدار درباره ٔ قیمت جنس. تخفیف خواستن مشتری از بایع و زیاده خواهی بایع از مشتری. چانه زدن در معامله. پرگوئی در امر خریدو فروش. || زنخ زدن. پر گفتن. سخن گفتن نه بقصد نتیجه ای. ورّاجی کردن. ور زدن. شروور گفتن.

فرهنگ معین

چانه زدن

پرحرفی کردن، سخن بسیار گفتن برای پایین آوردن قیمت چیزی. [خوانش: (~. زَ دَ) (مص ل.)]

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

چانه زدن

تخفیف‌گرفتن، پرگویی کردن، پرچانگی کردن، چانه‌جنبانی کردن

فارسی به انگلیسی

چانه‌ زدن‌

Bargain, Dicker, Haggle, Spar

فارسی به عربی

چانه زدن

صفقه، مساومه

فرهنگ فارسی هوشیار

چانه زدن

(مصدر) بسیار سخن گفتن در هنگام خرید برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت.

فارسی به ایتالیایی

چانه زدن

trattare

mercanteggiare

contrattare

فارسی به آلمانی

چانه زدن

Feilschen, Feilschen, Feilschen [verb], Geschäft (n), Geschäft (n), Handel (m), Handel (m), Handeln, Handeln, Sonderangebot (n), Sonderangebot (n)

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

چانه زدن

120

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری