معنی چرخانیدن
لغت نامه دهخدا
چرخانیدن. [چ َ دَ] (مص) چرخاندن. گرداندن. گرد گردانیدن. بدور درآوردن. || دستگاهی را اداره کردن. اداره یا ملک یا کارخانه ای را دایر داشتن. اداره کردن. رجوع به چرخاندن شود.
فرهنگ معین
حل جدول
گرداندن
فارسی به عربی
سوئدی به فارسی
چرخانیدن، چرخش، چرخیدن، گردش سریع، حرکت گردابی،
اسپانیایی به فارسی
چرخش، گردش، چرخیدن، چرخانیدن، چرخش، چرخیدن، گردش سریع، حرکت گردابی.
عربی به فارسی
چرخش , گردش , چرخشی , چرخانیدن , چرخیدن , گردش سریع , حرکت گردابی
معادل ابجد
918