معنی چشته
لغت نامه دهخدا
چشته. [چ َ / چ ِ ت َ / ت ِ] (اِ) مخفف چاشته است که طعمه و طعام اندک باشد. (برهان). مخفف چاشته است. (انجمن آرا). بمعنی طعام چاشت باشد و بعد از آن تخفیف نموده بمعنی مأخوذ استعمال کرده باشند. (آنندراج). طعام اندک و طعمه و چاشت. (ناظم الاطباء). غذایی که به حیوانات به خصوص درندگان میدهند، که درتکلم طعمه است. (فرهنگ نظام). طعمه. نواله: و چون سلیمان به اسد رسید مصاف داده همی آمدند تا بساری دیالم و سادات چون شیر که به چشته رود پیشباز شدند و بسیاری را کشته و هزیمت کرده... (تاریخ طبرستان). رجوع به چشته خوار و چشته خور شود. || چاشنی و مزه. (ناظم الاطباء). || مسته. کریز. کمی از گوشت که بمرغان شکاری دهند تا آنانرا حریص بشکار کنند. گوشتی از صید باز که خود باز را دهند. || گوشت یا چربی یا خوردنی دیگری که بقلاب ماهیگیری بندند تا ماهی را بدان وسیله صید کنند. فریه. || تخم مرغی که در لانه ٔ مرغ یا جای دیگر میگذارند که مرغ همواره بدانجا رفته تخم بگذارد. رومَه. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). || آنکه معاش خود را بدون زحمت تحصیل میکند. (ناظم الاطباء). چشته خور. چشته خوار.
فرهنگ معین
چاشت، طعمه. [خوانش: (چَ یاچِ تِ) (اِمر.)]
فرهنگ عمید
طعمهای که به حیوانات میدهند،
حل جدول
مقدار کمی غذا در حد چشیدن
مترادف و متضاد زبان فارسی
طعمه، نواله، چاشنی، مزه، چاشت
فارسی به انگلیسی
Bait, Lure, Prey, Quarry, Zest
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) چاشت، طعمه نواله، غذایی که بحیوانات (ماهیان جانوران درنده و غیره) دهند، چاشنی مزه، کمی از گوشت که بمرغان شکاری دهند تا آنها را حریصص بشکار کنند.
معادل ابجد
708