معنی چلیک

لغت نامه دهخدا

چلیک

چلیک. [چ ِ] (ترکی، اِ) در ترکی، به معنی فولاد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). || ظرفی چوبین که دو قاعده ٔ آن بشکل دو دایره ٔ مسطح است. که بوسیله ٔ تخته هایی به یکدیگر متصل شده و درآن شراب، سرکه و غیره ریزند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ دکتر معین). بشکه. خمره ٔ چوبین.و رجوع به بشکه شود. || ظرفی آهنی یا حلبی، مخصوص نگاه داشتن نفت و روغن و امثال آن. در تداول عامه انواع ظرفهای کوچک یا بزرگی که حلبی سازان از حلب یا آهن سفید برای نگاهداری نفت یا روغن و امثال آن سازند. پیت. بشکه ٔ حلبی. چلیک نفت.جانفتی. چلیک روغن. چَلَک. (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). پیت حلبی. و رجوع به پیت و بشکه شود.

چلیک. [چ ِ] (اِخ) دهی از دهستان رحمت آباد، بخش میاندوآب شهرستان مراغه که در 25 هزارگزی شمال باختری راه میاندوآب به مهاباد واقع است. جلگه و معتدل است و 448 تن سکنه دارد. آبش از زرینه رود و سیمین رود. محصولش غلات، چغندر، کشمش و حبوبات. شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

چلیک. [چ ِ] (اِخ) دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل که در 12 هزارگزی جنوب خاوری و 12 هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به بیله سوار واقع است.جلگه و گرمسیر است و 165 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فرهنگ معین

چلیک

(چِ) [روس.] (اِ.) ظرف حلبی بزرگ.

فرهنگ عمید

چلیک

ظرف حلبی بزرگ، استوانه یا مکعبی‌شکل، پیت،

حل جدول

چلیک

ظرف حلبی بزرگ

مترادف و متضاد زبان فارسی

چلیک

بشکه، حلب، ظرف استوانه‌ای چوبی

فارسی به انگلیسی

چلیک‌

Cask, Drum, Jerrycan, Keg

فارسی به عربی

چلیک

برمیل، دن

ترکی به فارسی

چلیک

پولاد

گویش مازندرانی

چلیک

کوچک، ریز، میوه های کوچک جالیز مانند:خیار، کدو، بچه ی تازه...

بخشی از بدنه ی چوبی قلیان

فرهنگ فارسی هوشیار

چلیک

ترکی چوبخم (اسم) ظرفی چوبین که دو قاعده آن بشکل دو دایره مسطح است که بوسیله تته هایی بیکدیگر متصل شده و در آن شراب سرکه و غیره ریزند، ظرفی آهنی یا حلبی.

معادل ابجد

چلیک

63

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری