معنی چکامه
لغت نامه دهخدا
چکامه. [چ َ م َ / م ِ] (اِ) قصیده را گویند وآن مطلعی است با ابیات متوازنه ٔ متشارکه در قافیه وردیف زیاده برهفده بیت، مبتنی بر هفت شرط چنانکه نزد اهل این صنعت مبین است. (برهان). شعر و قصیده است. (انجمن آرا) (آنندراج). قصیده و چغامه. (ناظم الاطباء). چامه و سرواد و شعر و سرود و چگامه:
اگر قبول ملک افتد این چکامه ٔ نغز
به آب سیم نگارمش بر صحیفه ٔ زر.
قاآنی.
رجوع به سرواد و چامه و چگامه و قصیده شود.
فرهنگ معین
قصیده، شعر. [خوانش: (چَ مِ) [په.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
شعر،
قصیده. * چامه
حل جدول
سرود
مترادف و متضاد زبان فارسی
ترانه، چامه، شعر، قصیده
فارسی به انگلیسی
Ballad, Ode, Poetry, Song
فارسی به عربی
قصیده
نام های ایرانی
دخترانه، شعر به ویژه قصیده
فرهنگ فارسی هوشیار
شعر و قصیده را گویند و آن مطلعی است با ابیات متوازنه، متشارکه در قافیه و ردیف زیاده بر هفده بیت، مبتنی بر هفت شرط، چنانچه نزد اهل این صنعت مبین است
فرهنگ پهلوی
قصیده، نوعی شعر پارسی
فارسی به آلمانی
Ode [noun]
معادل ابجد
69