معنی چگونگی ،وضعیت
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرهنگ واژههای فارسی سره
چگونگی، جایگاه
لغت نامه دهخدا
وضعیت. [وَ عی ی َ] (از ع، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین). || موقع. موقعیت: وضعیت اجتماعی، وضعیت سیاسی. توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست. (از یادداشتهای قزوینی).
چگونگی
چگونگی. [چ ِ ن َ / ن ِ] (حامص مرکب) طبیعت و طریقه ٔ هر چیز و کیفیت. (ناظم الاطباء). حال. وضع. طور. حالت. کیف. چونی. هویت. ماهیت. کیفیت: و کیفیت بود چون چگونگی چیزها. (کشف المحجوب سجستانی 17).... چگونگی حال قاید منجوق از وی پرسید. (تاریخ بیهقی).
آنکه نداند چگونگیت نداند
کهنه سرایا که تو ز بهر چرائی.
ناصرخسرو.
... پیش از حدوث خطر و معاینه ٔ شر چگونگی آن را شناخته باشد. (کلیله و دمنه). رجوع به چگونه و کیفیت و چونی شود. || شرح و تفسیر. شرح و توضیح. سرگذشت. (ناظم الاطباء): ایارده، چگونگی پازند است. (صحاح الفرس). چنانکه بیارم چگونگی آن برجای خویش. (تاریخ بیهقی). || حقیقت. (ناظم الاطباء). حاق مطلب. بیان واقع. || (اصطلاح فلسفه) ابن سینا آن را بجای کیفیت بکار برده، همچنانکه «چندی » را نیز بجای کمیت آورده است: و این را چگونگی خوانند وبتازی کیفیت. (دانشنامه ٔ علایی چ خراسانی ج 1 ص 85).اﷲ را چگونگی نباشد. (کتاب المعارف).
کلمات بیگانه به فارسی
چگونگی
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) طرز استقرار، موقع موقعیت وضعیت اجتماعی وضعیت سیاسی: ((لازم است وضعیت هرج و مرج کنونی مالیه. . . محوگشته. . . )) توضیح این کلمه را فارسی زبانان از ((وضع)) عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند و غلط نیست. (اسم) آنچه ازچیزی کم کنند و فرو افکنند، بهای کم کرده، فهرست یا صورت مالیاتی.
چگونگی
طبیعت و طریقه هر چیز و کیفیت، حال، وضع، حالت
فرهنگ عمید
وضع و حالت چیزی، کیفیت: آنکه بداند چگونگیت، بداند / شهرهسرایا که تو ز بهر چرایی (ناصرخسرو: ۹۰)،
فارسی به عربی
اسلوب، اکذوبه، شرط، ظرف، کیف، هاله
فرهنگ معین
کیفیت، وضع و حالت. [خوانش: (چِ نِ) [په.] (حامص.)]
فارسی به آلمانی
Angeben, Staat (m), Verfassung (f), Vorbringen, Wie, Zustand (m), Lage (f), Liegen, Lüge (f), Lügen, Unaufrichtigkeit (f)
معادل ابجد
1395