معنی ژاخه، شگر، زکاسه

حل جدول

ژاخه، شگر، زکاسه

خارپشت


ژاخه ، شگر ، زکاسه

خارپشت


ژاخه، شگر

خارپشت


زکاسه

خارپشت


شگر

خارپشت


خارپشت

اکیدنه

راورا

ژاخه، شگر، زکاسه

شگر

شگر

لغت نامه دهخدا

شگر

شگر. [ش َ گ َ] (اِ) زنبور سیاه. (آنندراج) (غیاث):
ز پستان هر یک شگر خورده شیر.
(اسکندرنامه از آنندراج).

شگر. [ش ِ / ش ُ گ َ] (اِ) خارپشت. سیخو. (ناظم الاطباء). سغر. اسغر. رجوع به خارپشت شود.


زکاسه

زکاسه. [زُ س َ / س ِ] (اِ) خارپشتی را گویند که خارهای خود راچون تیر اندازد و به عربی ابومدلج خوانند. (برهان) (آنندراج). زکاشه. خارپشت تیرانداز و ابومدلج. (ناظم الاطباء). و به شین معجمه و زای فارسی هم آمده است. (آنندراج). جانوری است خزنده که در پشتش مانند دوک خارهای سرتیزند، چون کسی قصدش کند خود را بیفشاند، خارها چون تیر جهند و در اندام قاصد نشیند و آنرا تشی، جبروز، جبروژ، چزک، چژک، جیزو، چیزو، چکاسه، چکاشه، خارپشت و روباه ترکی... نیز گویند به تازیش قنفذ خوانند... (شرفنامه ٔ منیری). محرف ریکاسه است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مصحف. رکاسه (مخفف رِیکاسه، ریکاشه). (حاشیه ٔ برهان چ معین). رجوع به ریکاسه شود.

فرهنگ عمید

زکاسه

سیخول

فرهنگ فارسی هوشیار

شگر

شکر سگر.


ریاضی دان

انگار شگر

واژه پیشنهادی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

محقق

پژوه شگر، پژوهنده

معادل ابجد

ژاخه، شگر، زکاسه

2219

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری