معنی کاراکتر
فرهنگ معین
شخصیت، منش، هریک از اشخاص معرفی شده در یک داستان، نمایشنامه یا فیلم نامه. [خوانش: (تِ) [انگ.] (اِ.)]
حل جدول
شخصیت
پرسوناژ، کاراکتر
شخصیت
پرسوناژ ، کاراکتر
شخصیت
شخصیت داستان
کاراکتر
شخصیت سینمایی
کاراکتر
شخصیت
کاراکتر
ترکی به فارسی
سجیه
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی منش، نشانه، نما، ویژگی، روش
فناوری اطلاعات
انگلیسی به فارسی
کاراکتر/، در مقابل کاراکتر.
black character
دخشه فاصله، کاراکتر جای خالی، کاراکتر تهی
illigal character
کاراکتر غیر مجاز، کاراکتر غیر قانونی، دخشه غیر مجاز
واژه پیشنهادی
کاراکتر
معادل ابجد
842