معنی کاردستی

فارسی به انگلیسی

کاردستی‌

Work, Workmanship

فرهنگ فارسی هوشیار

کاردستی

ماده ای از مواد درسی در آموزش گاهها که دانش آموزان را بیشتر با قسمتهای عملی و صناعی آشنا می سازد

فرهنگ معین

کاردستی

(دَ) (اِمر.) کالایی که با دست یا ابزارهای ساده دستی ساخته شده است.

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

manufactory

کاردستی


handiwork

کاردستی


Manuafacture

ساخت - ساختن - تولید کردن - کاردستی - محصول

ترکی به فارسی

ایشله مک

کارکردن 2- نفوذ کردن 3- کاردستی کردن 4- رفت وآمدکردن

فنلاندی به فارسی

tehdas

کارخانه, کارخانه , ساخت , کاردستی , کارگاه, اسیاب , ماشین , کارخانه , اسیاب کردن , کنگره دار کردن, کارخانه , گیاه , مستقر کردن , کاشتن.

فرهنگ عمید

دست کار

کاردستی، هر‌چیزی که با دست ساخته و پرداخته شده باشد،
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] همکار و هم‌دست و دستیار،

لغت نامه دهخدا

هلیل

هلیل. [هَِ] (اِخ) دهی است از بخش اردکان شهرستان یزد که 69 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

معادل ابجد

کاردستی

695

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری