معنی کاردو

لغت نامه دهخدا

کاردو

کاردو. (اِ) آنچه از خرمابن برآید مانند دو نعل بر هم نهاده ٔ تیزاطراف و میان آن بارِ آن نهاده. شکوفه ٔ نخستین خرما. اول بار خرما. طلع. (مهذب الاسماء): ضَحک، کاردو خرما. (مهذب الاسماء). ضَب ّ، شکوفه ای که از کاردو بیرون آید. (مهذب الاسماء). || مقراض بزرگی که پشم را بدان میبرند. || برش پشم گوسفند. || یک قطعه ابریشم. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

کاردو

مقراض بزرگی که پشم را بدان می برند، برش پشم گوسفند، یک قطعه ابریشم، آنچه از خرمابن برآید مانند دو نعل بر هم نهاده تیز اطراف و در میان آن بار آن نهاده، شکوفه نخستین خرما، طلع. [خوانش: (اِ.)]

حل جدول

کاردو

قیچی پشم زنی

فرهنگ فارسی هوشیار

کاردو

‎ مقراض بزرگی که پشم را بدان می برند، برش پشم گوسفند، یک قطعه ابریشم، آنچه از خرما بن بر آید مانند دو نعل بر هم نهاده تیز اطراف و در میان آن بار آن نهاده شکوفه نخستین خرما طلع: } و نخل - و خرماستانها ‎- طلعها هضیم - که کاردوی آن نازکست و نرم چنانک در دهان نمی بریزد و کارد و آن خرما باشد که نخست پیدا آید در غلاف خردک خردک چون کنجد. { (تفسیر کمبریج ورق)

معادل ابجد

کاردو

231

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری