معنی کارمند سفارتخانه

حل جدول

کارمند سفارتخانه

آتاشه


کارمند

پشت میز نشین

پشت میزنشین

لغت نامه دهخدا

سفارتخانه

سفارتخانه. [س َ رَ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) خانه ای که در آن هیئت سفارت به اجرای امور سیاسی مربوط بکشور خویش مشغول گردند. (فرهنگ فارسی معین). محل جمع شدن نماینده ٔ خارجی. مرکز سیاست کشوری.


کارمند

کارمند. [م َ] (ص مرکب، اِ مرکب) خدمتکار. (غیاث) (آنندراج). دارنده ٔ کار. کاردار دفتری. کسی که شغلی در دستگاهی دارد. عضو اداره و نظایر آن. (فرهنگستان). خدمت گزار اداری. مستخدم در یکی از ادارات دولتی مستخدم اداری. ج، کارمندان. || کارآمد و قابل و لایق کار و آنکه از وی کار آید. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

سفارتخانه

(س رَ. نَ یا نِ) [ع - فا.] (اِمر.) محلی که در آن سفیر و کارمندانش به اجرای امور سیاسی مربوط به کشور خویش مشغول هستند، کنسولگری.


کارمند

آن که کاری دارد، کسی که در اداره یا مؤسسه ای به کار مشغول است، عضو، کارآمد، لایق. [خوانش: (مَ) (ص مر. اِمر.)]

فارسی به عربی

سفارتخانه

دار السفاره


کارمند

عضو، مستخدم

فرهنگ عمید

سفارتخانه

خانه‌ای که سفیر و کارمندانش در آنجا به امور سیاسی مربوط به خود اشتغال دارند، جای سفیر،


کارمند

کسی که در اداره یا شرکتی به‌طور ثابت کار می‌کند، عضو اداره،

فرهنگ فارسی هوشیار

سفارتخانه

خانه ای که در آن هیئت سفارت به اجرای امور سیاسی مربوط بکشور خویش مشغول کردند، جای سفیر


کارمند

خدمتکار، کاردار دفتری، عضو اداره و نظایر آن

فارسی به ایتالیایی

کارمند

funzionario

مترادف و متضاد زبان فارسی

کارمند

اداری، پرسنل، عضو، کادر، مامور، مستخدم

معادل ابجد

کارمند سفارتخانه

1712

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری