معنی کارناوال
لغت نامه دهخدا
کارناوال. (فرانسوی، اِ) کاروان شادی. کاروانی که در ایام معینی از هر سال در ممالک مختلف برای تفریح حرکت دهند. این امر به تقلید اروپا در ایران نیز معمول و سپس متروک شد. در کتاب «اطلاعات در یک ربع قرن » آمده: در 24 اسفند 1311 بمناسبت تولد رضاشاه پهلوی بر حسب تشویق سرلشکر آیرم رئیس شهربانی علاوه بر جشن و چراغانی مقدمات کارناوال فراهم گردید، و مردم تهران هم در این کار شرکت نمودند و حتی طبقات مختلف پول دادند و کمیسیونها تشکیل شد که مقدمات کارناوال را فراهم کنند ولی سال بعد... این کار که جنبه ٔ تصنعی آن غلبه داشت موقوف گردید. کارناوال شادی در آن سال از کارگاه خارج شهر وارد شد و در خیابانها بگردش درآمد در پیشاپیش هیکل چارلی چاپلین درست شده بود که مسخرگی میکرد، بعد از آن یک دسته با ماسک به اشکال مختلف در عرابه ها ساز میزدند و میرقصیدند، ساز و رقص های قفقازی، سرنا و دهل، ارکستر اروپائی، ارکستر ایرانی و بعد عرابه های مختلف بصورت کشتی و بناهای تاریخی با اسب و اتومبیل حرکت میکرد، بارگاه سلاطین قدیم، نمونه های لباس و زندگی قدیم، خلاصه، دنباله ٔ مفصلی پیدا کرده بود و موضوعی برای مردم پایتخت شده بود. (از اطلاعات در یک ربع قرن ص 106 و 107).
فرهنگ معین
[فر.] (اِ.) کاروان شادی، کاروانی که در ایام معینی از سال با لباس های مضحک برای تفریح و سرگرمی به راه می افتند.
فرهنگ عمید
مراسم سنتی اروپاییان که در ایام خاصی از سال برگزار میشود و در آن، افرادی که لباسها و نقابهای مخصوص دارند، در حین گذر از طول خیابان، به رقص و پایکوبی و بازی میپردازند،
حل جدول
کاروان شادی
فارسی به انگلیسی
Carnival, Pageant
فارسی به عربی
کرنفال
فرهنگ فارسی هوشیار
کاروان شادی
فارسی به آلمانی
Karneval (m)
معادل ابجد
309