معنی کارکنان یک ارگان
حل جدول
پرسنل
کارکنان
معادل فارسی پِرسنل
عوامل
از کارکنان یک کارخانه
سرکارگر
از کارکنان یک شرکت
حسابدار
لغت نامه دهخدا
ارگان. [اُ] (فرانسوی، اِ) (از یونانی ارگانن) عضو. کارمند. || مُبیِّن افکار گروهی: روزنامه ٔ شوری ارگان حزب اجتماعیون بود.
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) عضو، اندام،
سازمان، نهاد، تشکیلات،
نشریهای متعلق به یک حزب یا گروه خاص که بیانکنندۀ اندیشهها و اهداف آن حزب سیاسی است،
فرهنگ فارسی هوشیار
اندام، کارمند
فرهنگ معین
کارمند، عضو، اندام، نشریه ای که بیان کننده اندیشه ها و دیدگاه های یک سازمان یا حزب خاص باشد، ترجمان. (فره). [خوانش: (اُ) [فر.] (اِ.)]
واژه پیشنهادی
ابواب جمعی
مترادف و متضاد زبان فارسی
نشریه، اعضا، پرسنل
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
644