معنی کارگاه هنری

حل جدول

کارگاه هنری

آتلیه


کارگاه

معادل فارسی آتِلیه

فارسی به انگلیسی

فرهنگ عمید

کارگاه

کارخانه، محل کار، جای کار کردن کارگران. ٢. محل انجام کارهای هنری،
[مجاز] منسوج، پارچه،
دار قالی،
[قدیمی] دکان: ز درگه کرمت روی ناامیدی نیست / کجا رود مگس از کارگاه حلوایی (سعدی۲: ۶۷۴)،

لغت نامه دهخدا

کارگاه

کارگاه. (اِ مرکب) کارگه. محل ساختن چیزها خصوصاً بافتن جامه. (غیاث) (آنندراج). منسج. چارچوبی که بر آن جامه ای کشند و بر آن نقوش از ابریشم و نخ زرین و سیمین دوزند. دستگاه. کارخانه. طراز. کارگاه شکر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی). معمل. جای کار:
صد کارگاه ششتر کرده است باغ لاش
صد کارگاه تبت کرده است دشت طی.
منوچهری.
چنان کارگاه سمرقند شد
زمین از در بلخ تا خاوران
در و بام و دیوار آن کارگاه
چنان زنگیانند کاغذگران.
منوچهری.
همه شهر از آذین دیبا و ساز
بیاراست چون کارگاه طراز.
(گرشاسب نامه ص 206).
و مثال بر آمدن و بازفرود آمدن این بخارها و رطوبتها همچون کارگاه گلابگیران است که عرق گل بقوت آتش ببالا بر آید و اندرسه دیگ گلاب گرد آید چون بسیار گردد بدان منفذ که فروسوی اوست فرود آید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). و بخارا را کارگاهی بوده است میان حصار و شهرستان نزدیک مسجد جامع ودر وی بساط و شادروانها بافتندی. (تاریخ بخارا ص 24).
از پی کاهش هوا بر کارگاه اعتدال
مهره ای بر روی این دیبای سقلاطون زده است.
اثیرالدین اخسیکتی (از آنندراج).
گوئی ترا به رشته ٔ زرین آفتاب
نساج کارگاه فلک بافت پود و تار.
خاقانی.
از جنس کارگاه نشابور و کار روم
بر من خراج روم و نشابور خوار کرد.
خاقانی.
به عملگاه آمل هر سال بیست و پنجهزار من بورک و قند و نبات و شکر سپید حاصل بودی و بدابوهی پانزده هزارمن واز خوزستان. محمد خوزی و علی خوزی گفتند و کارگاههاو شکرخانه ها بحکم ایشان بودی. (تاریخ طبرستان).
امیدم چنانست ازین بارگاه
که چون من شوم دور ازین کارگاه.
نظامی.
خوشتراز صد نگارخانه ٔ چین
نقش آن کارگاه دست گزین.
نظامی.
چو نقش کارگاه رومیت هست
زرومی کار از من دور کن دست.
نظامی.
چون ز حسرت رست و باز آمد براه
دید برده دزد رخت از کارگاه.
مولوی.
بوریاباف اگر چه بافنده ست
نبرندش به کارگاه حریر.
سعدی (گلستان).
بارگاه زاهدان درهم نورد
کارگاه صوفیان درهم شکن.
سعدی.
بیا که پرده ٔ گلریز هفت خانه ٔ چشم
کشیده ایم به تحریر کارگاه خیال.
حافظ.
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
بر کارگاه دیده ٔ بیخواب میزدم.
حافظ.
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
بصورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم.
حافظ.
|| مجازاً به دنیا، جهان و گیتی اطلاق شود و غالباً به اضافت آید:
بارگاه تو کارگاه وجود
پایگاه تو پیشگاه صدور.
مسعودسعد.
کارگاهی ز بهر من کردی
شب و روز از برای من بر کار.
مسعودسعد.
برآرنده ٔ سقف این بارگاه
نگارنده ٔ نقش این کارگاه.
نظامی.
ز کارگاه قضا بر درخت پوشانند
قبای سبز که تاراج کرده بود خزان.
سعدی.
چه چیز است این کارگاه بلند
یکی شاددل زو یکی مستمند.
(از صحاح الفرس در ذیل لغت مستمند).
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصوداز کارگاه هستی.
حافظ.
- کارگاه پروسواس، کنایه از دنیا.
|| دکان و کارخانه و پیشه گاه. (ناظم الاطباء).
- کارگاه جولا، مَحاکَه.
- کارگاه دیبا، طراز.
- کارگاه روغن، مدهنه، تنگ گاه.
- کارگاه نبرد، میدان جنگ.


هنری

هنری. [هَُن َ] (ص نسبی) اهل هنر. هنرمند. هنرور:
خواجه ٔ سید ابوسهل رئیس الرؤسا
احمدبن الحسن آن بارخدای هنری.
فرخی.
آن هنری خواجه ٔ جلیل چو دریاست
با هنربیشمار و گوهر بی عد.
منوچهری.
آفرین زآن هنری مرکب فرخ پی تو
که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز.
منوچهری.
هنری سرفکنده چون لاله است
که کلاهش به سر ندوخته اند.
خاقانی.
هرکو هنری است و عیب خود گفت
با جان هنر قرین شمارش.
خاقانی.
|| دلیر: سام نریمان را پرسیدند که آرایش رزم چیست ؟ گفت: فر ارجمند شاه، دانش سپهبد بارای و مبارز هنری. (نوروزنامه).


سبز کارگاه

سبز کارگاه. [س َ] (اِ مرکب) سبز طشت (تشت) که کنایه از آسمان باشد. (آنندراج) (برهان).

تعبیر خواب

کارگاه

۱ـ دیدن یک کارگاه در خواب، علامت آن است که دشمنان طرحهای شما را نابود خواهند ساخت.

۲ـ دیدن کارگاهی بزرگ در خواب، علامت آن است که در محیط کار خود فعالیت فوق العاده ای از خود نشان خواهید داد.
- آنلی بیتون

فرهنگ معین

کارگاه

(اِمر.) محل ساختن چیزها، جای کار کردن کارگران.

فارسی به عربی

کارگاه

دکان، مخبر، ورشه

فرهنگ فارسی هوشیار

کارگاه فلک

کارگاه سپهر


کارگاه

محل ساختن چیزها مخصوصاً بافتن جامه، چارچوبی که بر آن جامه کشند، طراز

مترادف و متضاد زبان فارسی

کارگاه

آتلیه، کارخانه، نگارخانه، کارگه

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

کارگاه

Geschäft (n), Laden (m), Werkstatt (f), Werkstatt (f) [noun]

اصطلاحات سینمایی

هنری

صفتی است برای آثار یا بازیگران شاخصی که برگزیده و گزیده کارند. مشخصه اصلی آنها اندیشه ورزی و اندیشه سازی است. آثاری چون « هامون » اثر جاودانه ی مهرجویی درایران وسه گانه ی کیلو فسکی (سفید، آبی، قرمز) درسینمای جهان اشخاصی مانند کوبریک درکارگردانی وبازیگر فقیدی چون مارلون براندو دردوران اوج بازیگری، نمونه ی بارز آثار واشخاص هنری هستند.

معادل ابجد

کارگاه هنری

512

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری