معنی کارگردان آلمانی

حل جدول

کارگردان آلمانی

ویم وندرس


کارگردان نامدار آلمانی

ویم وندرس


نویسنده آلمانی سوئدی

نلی زاکس؛ شاعر و نویسنده آلمانی مقیم سوئد بود


فیزیکدان آلمانی

گوستاو هرتز


نویسنده آلمانی

مان


موسیقیدان آلمانی

فردریش هاندل

شومان

هاندل


آلمانی خوب

فیلمی با بازی جورج کلونی


فیلسوف آلمانی

اکسل هونت

کانت، هگل

لغت نامه دهخدا

کارگردان

کارگردان. [گ َ] (نف مرکب، اِ مرکب) کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب، مردی کارگردان. (محمودبن عمر ربنجنی). || در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات. || ج، کارگردانان: کارگردانان مجلس.


اشتال آلمانی

اشتال آلمانی. [اِ ل ِ آ] (اِخ) برحسب نوشته ٔ مرحوم قزوینی وی رئیس پستخانه ٔ ایران بوده و در سال 1896 م. نقشه ٔ بسیار متقن و دقیقی برای ایران رسم کرده و در شهر گوتا (آلمان) آنرا بطبع رسانیده است. رجوع به شدالازار حاشیه ٔ ص 191 شود.

اصطلاحات سینمایی

کارگردان

کارگردان عنصر خلاق ومدیر اصلی خلق فیلم است ومجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح وبازی گرفتن درست از بازیگران است.

سخن بزرگان

مثل آلمانی

به امید شانس نشستن، همان و در بستر مرگ خوابیدن، همان.

در بیشتر موارد چنین به نظر می رسد که حتی مرگ نیز به قدرت اراده و خواست ما بستگی دارد.

زناشویی، غصه های خیالی و موهوم را به غصه ی نقد و موجود تبدیل می کند.

زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند، در کلبه خرابه هم زندگی می کنند.

پول، غلام مرد عاقل است و ارباب مرد احمق.

با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی کن.

عشق، نیازی به آموزگار ندارد.

بهتر است دوباره سوال کنی، تا اینکه یک راه اشتباه بروی.

کسی که خوب فکر می کند لازم نیست زیاد فکر کند.

کسی که کار نکند، حق خوردن هم ندارد.

کسی که در بیرون از خانه خود را عاقلتر از محیط خانه نشان دهد، احمقی بیش نیست.

طالع هر کس به دست خودش است.

خون تمام افراد بشر یکرنگ است، ولی لیاقت آنها.......

آدم نادان در همه کار نظر می دهد.

انسان همچون رودخانه است؛ هرچه عمیق تر باشد آرام تر و متواضع تر است.

گذشت زمان بیشتر از کتاب می آموزد.

خنده بهترین داروها است.

جهنم حقیقی، وجدان مخرب است.

هنر برتر از پول است.

احمق در کار همه دخالت می کند، جز کار خودش.

دوستی مانند گیاهی است که هر چند وقت یکبار باید آبیاری شود.

همسایه ات را دوست بدار، اما دیوار مابین خود را از بین نبرید.

همه کسانی که با تو می خندند دوستان تو نیستند.

یک بار حساب نیست، یک بار چون هیچ است؛ تنها یک بار زندگی کردن مانند هرگز زندگی نکردن است.

معادل ابجد

کارگردان آلمانی

628

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری