معنی کارگردان سریال گلهای گرمسیری

لغت نامه دهخدا

گرمسیری

گرمسیری. [گ َ] (ص نسبی) منسوب به گرمسیر:
اگر چه جای باشد گرمسیری
نشاید کرد باسرما دلیری.
نظامی.
گرمسیری ز خشکساری بوم
کرده باد شمال را بسموم.
نظامی.

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

گرمسیری

(صفت) منسوب به گرمسیر: اگر چه جای باشد گرمسیری نشاید کرد با سرما دلیری. (نظامی)

فارسی به عربی

گرمسیری

استوائی، مدار

فارسی به آلمانی

گرمسیری

Tropisch, Tropisch, Wendekreis (m)

معادل ابجد

کارگردان سریال گلهای گرمسیری

1403

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری