معنی کارگردان فیلم احضار شدگان
حل جدول
آرش معیریان
احضار
به حضور طلبیدن کسی، فراخواندن
نفرین شدگان
سیامک گلشیری (مروارید)
افریده شدگان
انام
فرهنگ عمید
لغت نامه دهخدا
احضار. [اِ] (ع مص) حاضر آوردن. (منتهی الارب). حاضر کردن. (تاج المصادر) (زوزنی). فراخواندن. بخواندن. || دویدن اسب. (منتهی الارب) (تاج المصادر). دویدن اسب و آهو و غیره.
احضار ارواح
احضار ارواح. [اِ رِ اَرْ] (ترکیب اضافی) (علم ِ...) عمل فراخواندن روانهای مردگان بتوسط رابطی.
فرهنگ معین
حاضر آوردن، فراخواندن، به حضور خواستن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص م.)]
فرهنگ واژههای فارسی سره
فراخوانی، فراخوان، خواندن
مترادف و متضاد زبان فارسی
جلب، دعوت، طلبیدن، فراخوانی
فارسی به عربی
استدع، اقتباس، استحضار، استدعاء
فرهنگ فارسی هوشیار
فراخواندن
فرهنگ فارسی آزاد
اِحْضار، بحضور خواستن، حاضر کردن، فراخواندن،
فارسی به انگلیسی
Call, Recall, Summons
معادل ابجد
2041