معنی کارگردان فیلم جنگ نفت کش ها
حل جدول
محمدرضا بزرگ نیا
کارگردان فیلم جنگ نفت کشها
محمدرضا بزرگ نیا
کارگردان فیلم جنگ ستارگان
جورج لوکاس
لغت نامه دهخدا
نفت کش. [ن َک َ / ک ِ] (نف مرکب) که نفت حمل کند. که بدان نفت را از جائی به جائی برند: کشتی نفت کش. تانکر نفت کش.
کش کش کش
کش کش کش. [ک ِ ک ِ ک ِ / ک ُ ک ُ ک ُ] (صوت) آوازی که بدان سگ را بر سگی یا بر غریبی آغالند. (یادداشت مؤلف). || کلمه ای است که برای آرام کردن طفل شیرخواره ٔ گریان و خوابانیدن او گویند و عرب بیسک و ویسک گوید. (یادداشت مؤلف).
نفت
نفت. [ن َ] (اِ) در اوستا: نپته (تر. نمناک)، هندی باستان: نبه، نبهته (شکافتن، ترکیدن)، هوبشمان گوید: اسم مفعول از ریشه ٔ نبه در اوستا نبد آمده، که نظایر متعدد دارد. اسم مفعول مختوم به ته، نپته است. (قیاس شود با بسته = سانسکریت بدهه و غیره). دلیلی نیست که آن را از ریشه ٔ نپه بدانیم. آیا این کلمه هند و ژرمنی (هند و اروپائی) است ؟ ارمنی: نوت (قیر. نفت)، یونانی: نپثه، در اوراق مانوی (پهلوی): نفت (قیر. نفت)، لاتینی: نفته. از سوی دیگر مؤلف «معجمات عربیه - سامی » نویسد «نفط، اصل آن اکدی است بصورت فعلی نباطو (به فتح اول و دوم و ضم چهارم) به معنی درخشید، روشن کرد، تابید، طلوع کرد، آغاز کرد؛ و از آن نبطو (به کسراول و ضم سوم) آمده به معنی نور؛ و نمبطو (به فتح اول و سوم و ضم چهارم) به معنی روشنائی، درخشندگی، و نباطش (به فتح اول و کسر چهارم) به معنی با درخشندگی، آشکارا؛ و از آن است کلمه ٔ نبطو (به فتح اول و ضم سوم) به معنی نفط، و شکی نیست که سبب اطلاق این اسم بر آن، آن است که یکی از خواص «نفط» نبوط آن است یعنی خروج از جوف زمین و چون آن را بسوزانند درخشندگی گیرد، پس آن را به معنی نابط، خارج، لامع، مشرق گرفتند.بنابراین، سریانی، لغت اصلی این کلمه نیست بلکه اکدی اصل آن است و از این به تمام زبانهای دیگر رفته است و غرابتی هم ندارد، زیرا عراق (یا بلاد اکد، بابل، آشور) از قدیمترین ازمنه منبع نفط بود چنانکه اکنون هم هست، و نفط فقط در عصر ما کشف نشده بلکه وجود آن همواره در عراق شناخته بوده است، زیرا به صورت دریاچه هائی بر سطح زمین نبعان دارد و در شب می درخشد و نورآن از دور پیداست، و فعل «نَفَطَ» در عربی به معنی پراکنده شد و خارج شد، آمده و مبدل آن در «نَبَطَ» است به معنی بیرون آمد آب و خارج شد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ دکتر معین ص 2155). مایع قابل احتراق معدنی. (ناظم الاطباء). رجوع به شرکت ملی نفت شود:
بیاگند چرمش به زهر و به نفت
سوی اژدها روی بنهاد تفت.
فردوسی.
به اسب و به نفت آتش اندرزدند
همه هندیان دست بر سر زدند.
فردوسی.
نفت افروخته شود ز نهیب
مغز بدخواه او میان عظام.
فرخی.
از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت.
مولوی.
- آتش اندر نفت زدن، شادی به کمال و انبساطی به غایت نمودن. (یادداشت مؤلف): گل سرخ گفت که آتش اندر نفت زنید که دولت دولت ماست. (مقامات حمیدی از یادداشت بخط مؤلف).
کش کش
کش کش. [ک َ ک َ] (اِ) آنکه در پاره ای از اراضی کم آب چون کرمان آب را با آلتی مخصوص بجریان آرد. (یادداشت مؤلف). || (ق مرکب) خوش خوش. باکشی:
دجله ززلفش مشکدم زلفش چو دال دجله خم
نازک تنش چون دجله هم کش کش خرامان دیده ام.
خاقانی.
فرهنگ عمید
خودرو سنگین یا کشتی حامل مخزن بزرگ نفت یا بنزین،
واژه پیشنهادی
محمد بزرگ نیا
کارگردان فیلم جنگ کودکانه
ابوالقاسم طالبی
کارگردان فیلم جنگ اطهر
محمدعلی نجفی
کارگردان فیلم شاه کش
وحید امیرخانی
فارسی به آلمانی
Panzermann; panzertruppe [noun]
فارسی به عربی
ناقله
فرهنگ فارسی هوشیار
مایعی است قابل احتراق کهدر اعماق زمین تا 0081 متر پیدا میشود و گاهی بر اثر فشار و حرارت درونی زمین بطرف بالا صعود میکند و بسطح زمین نیز میرسد، موادی که از تصفیه نفت بدست میاید عبارتند از بنزین، پارافین، مازوت، وازلین نفت چراغ و بعضی مواد دیگر
معادل ابجد
1585