معنی کارگردان فیلم حرام زاده های لعنتی
حل جدول
تارانتینو
حرام زاده های لعنتی
فیلمی از تارانتینو
کارگردان فیلم حرامزاده های لعنتی
تارانتینو
حرامزاده های لعنتی
فیلمی از تارانتینو
لغت نامه دهخدا
زاده ٔ حرام. [دَ / دِ ی ِ ح َ] (ترکیب اضافی، اِمرکب) حرام زاده. ولدالزنا. رجوع به زاده شود.
لعنتی
لعنتی. [ل َ ن َ] (ص نسبی) درخور نفرین.سزاوار لعنت. در تداول فارسی زبانان، ملعون: گفت: بگوی مر خدای آسمان را تا سپاه خویش را بیاورد که من سپاه خویش آوردم خاک به دهان آن لعنتی (یعنی نمرود). (ترجمه ٔ طبری بلعمی). شمر لعنتی، ملعون.
حرام
حرام. [ح َ] (اِخ) نام محله و خطه ٔ بزرگی است در کوفه که آن را بمناسبت نسبت به حرام بن کعب بنی حرام گویند. || و نیز بنی حرام محله ٔ بزرگی در بصره است و منسوب به حرام بن سعدبن عدی میباشد. (مراصدالاطلاع) (معجم البلدان).
فرهنگ عمید
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
گجستک نیفریتک گجسته بسولیده (صفت) منسوب به لعنت. ، سزاوار لعنت ملعون: گفت: بگوی مرخدای آسمان را تا سپاه خویش را بیاورد که من سپاه خویش آوردم. خاک بدهان آن لعنتی (نمرود) .
فرهنگ معین
(~.) (ص.) [ع - فا.] سزاوار دشنام و نفرین.
عربی به فارسی
تابو , حرام , منع یا نهی مذهبی , حرام شمرده
فارسی به عربی
یا الاهی
معادل ابجد
1498