معنی کارگردان فیلم زاویه معکوس

حل جدول

کارگردان فیلم زاویه معکوس

ویم وندرس


معکوس

سرنگون، وارون

فارسی به عربی

معکوس

عداد، عکس، مضاد، معکوس


زاویه

زاویه

عربی به فارسی

معکوس

وارونه , معکوس , برعکس , مقابل , برگشته

لغت نامه دهخدا

معکوس

معکوس. [م َ](ع ص) نگونسار.(غیاث)(آنندراج). نگونسار و باژگونه و سرنگون و مقلوب.(ناظم الاطباء). واژگون. واژگونه. وارون. وارونه. باژگون. باشگونه.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برعکس.
- ترتیب معکوس، ترتیب نزولی اعداد و این خلاف ترتیب مستوی یا ترتیب صعودی اعداد است بدین سان: 1، 2، 3، 4...
- ترقی معکوس، تنزل.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ترقی معکوس کردن، تنزل کردن. و اترقیدن: جان پدر ترقی معکوس کرده ای.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- قیاس معکوس، رجوع به قیاس معکوس و قیاس دور شود.
- معکوس کردن، باژگونه کردن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برعکس کردن.
|| زیر و زبر. || فقیر و مفلس.(ناظم الاطباء). || کلام معکوس، سخن قلب شده و غیرمستقیم در ترتیب و معنی.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). ج، معاکیس.(ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

معکوس

(مَ) [ع.] (اِمف.) نگون سار، سرنگون، برعکس، وارونه.

مترادف و متضاد زبان فارسی

معکوس

باژگونه، سرنگون، نگونسار، وارون، واژگون

فرهنگ فارسی آزاد

معکوس

مَعکُوس، برگردانیده شده، واژگون، برعکس، وارونه،

فرهنگ عمید

معکوس

سرنگون، وارون، وارونه، نگونسار، باژگونه،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

معکوس

وارون، وارونه، واژگون

کلمات بیگانه به فارسی

معکوس

وارونه

معادل ابجد

کارگردان فیلم زاویه معکوس

881

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری