معنی کارگردان فیلم قفسه درد

حل جدول

کارگردان فیلم قفسه درد

کاترین بیگلو


قفسه درد

فیلمی از کاترین بیگلو


قفسه درد(مهلکه)

برنده جایزه اسکار بهترین فیلم در سال 2009 میلادی


قفسه درد (مهلکه)

برنده جایزه اسکار بهترین فیلم در سال 2009 میلادی

لغت نامه دهخدا

قفسه

قفسه. [ق َ ف َ س َ / س ِ] (اِ) قفس کوچک. (ناظم الاطباء). || گنجه. اشکاف. دولاب.
- قفسه ٔ منار، سطح مشبک بالای منار که مؤذن در آنجا می ایستد. (ناظم الاطباء). نشیمنی که بالای منارباشد، و آن را گلدسته نیز گویند. نعمت خان عالی در محاصره ٔ حیدرآباد آورده: مناجاتیان ترقی مراتب و مناصب رشته های درازتر از طول امل گذاشته بر کنگره ٔ حصار چون مؤذن بر قفس منار بالا رفته ندای حَی ّ علی الیورش و اذان الجراءهُ خَیر مِن َ الجبن دردادند. (آنندراج).
- قفسه ٔ سینه، صندوقه ٔ سینه. رجوع به صندوقه ٔ سینه شود.

فرهنگ عمید

قفسه

وسیله‌ای به‌صورت طبقه‌طبقه برای گذاشتن کتاب یا چیزهای دیگر،
آنچه مانند قفس باشد،
* قفسهٴ سینه: (زیست‌شناسی) قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دنده‌ها که قلب و ریتین در آن قرار دارد، قفس سینه، صندوقۀ سینه،
* قفسهٴ صدری: = * قفسه سینه

فرهنگ معین

قفسه

(قَ فَ س) [ازع.] (اِ.) وسیله ای از چوب، فلز یا پلاستیک، دارای صفحه های افقی با فواصلی معین برای چیدن مرتب و قابل دسترسی اشیاء، گنجه.، ~ ی سینه صندوقه سینه، قفس سینه.، ~ی فلزی گنجه ای که از فلز ساخته شده باشد.

مترادف و متضاد زبان فارسی

قفسه

اشکاف، جاکتابی، کمد، گنجه

فارسی به عربی

قفسه

خزانه، دولاب، وزاره

فارسی به آلمانی

قفسه

Gehäuse (f), Kabinett (n), Kabinett [noun], Schrank (m)

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قفسه

گنجه، دولاب

کلمات بیگانه به فارسی

قفسه

گنجه

فرهنگ فارسی هوشیار

قفسه

گنجه و جائی که در دیوار درست می کنند جهت گذاشتن کتاب و غیره

فارسی به ایتالیایی

قفسه

scaffale

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

کارگردان فیلم قفسه درد

1109

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری