معنی کارگردان فیلم یک حبه قند
حل جدول
رضا میرکریمی
بازیگر فیلم یک حبه قند
رضا کیانیان
یه حبه قند
فیلمی با بازی پریوش نظریه
حبه
واحد شمارش قند
یک حبه چیزی
یک دانه، یک حب، جمع حبات، مقدار کم
بازیگر فیلم یه حبه قند
رضا کیانیان
کالری خوراکی ها
100 گرم 10 کالری
فارسی به ایتالیایی
zolletta
لغت نامه دهخدا
یک حبه. [ی َ / ی ِ ح َب ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) خردترین و کوچکترین جزء. (ناظم الاطباء).
حبه
حبه. [ح َب ْ ب َ] (ع اِ) در تداول فارسی هر یک از کبسولهای انگور که به خوشه متصل است و آن را خورند، و آن را وَسگله و غژب و غژم و غجمه نیز خوانند، و عوام گله گویند: یک گِله، یک دانه. حبه کردن، دان کردن. جدا کردن انگور و مانند آن را از یکدیگر. حب کردن.
واژه پیشنهادی
رضا میر کریمی
گویش مازندرانی
خرد کردن گوشت یا قند به صورت حبه های کوچک
فرهنگ معین
یک دانه، یک حب، جمع حبات، مقدار کم، اندکی، یک ششمِ دانگ. [خوانش: (حَ بِّ) [ع. حبه] (اِ.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
دانه، یک تخم
فرهنگ عمید
یک دانه، یک حب،
[قدیمی] واحد اندازهگیری وزن به مقدار وزن یک یا دو جو،
[قدیمی] ششیک عشر دینار،
[قدیمی] ششیک دانگ،
* حبهٴ دل: [قدیمی] = سویدا: بدان خردی که آمد حبهٴ دل / خداوند دوعالم راست منزل (شبستری: ۸۹)،
معادل ابجد
855