معنی کارگردان هالیوودی فیلم بی آبروهای لعنتی

لغت نامه دهخدا

لعنتی

لعنتی. [ل َ ن َ] (ص نسبی) درخور نفرین.سزاوار لعنت. در تداول فارسی زبانان، ملعون: گفت: بگوی مر خدای آسمان را تا سپاه خویش را بیاورد که من سپاه خویش آوردم خاک به دهان آن لعنتی (یعنی نمرود). (ترجمه ٔ طبری بلعمی). شمر لعنتی، ملعون.

فرهنگ فارسی هوشیار

لعنتی

گجستک نیفریتک گجسته بسولیده (صفت) منسوب به لعنت. ‎، سزاوار لعنت ملعون: گفت: بگوی مرخدای آسمان را تا سپاه خویش را بیاورد که من سپاه خویش آوردم. خاک بدهان آن لعنتی (نمرود) .

فرهنگ معین

لعنتی

(~.) (ص.) [ع - فا.] سزاوار دشنام و نفرین.

فرهنگ عمید

لعنتی

سزاوار لعنت،
ملعون،

مترادف و متضاد زبان فارسی

لعنتی

گجسته، لعین، ملعون

فارسی به عربی

لعنتی

یا الاهی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

کارگردان هالیوودی فیلم بی آبروهای لعنتی

1525

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری