معنی کارگردان هالیوودی فیلم خون بپا می شود

لغت نامه دهخدا

بپا

بپا. [ب ِ] (ص مرکب) مستقر. برجای. ایستاه. مقیم. برپای. بپای.
- بپا باش، برخیز. بایست. (از ناظم الاطباء). رجوع به بپای شود.
- بپا بودن، برقرار بودن. برجا بودن. ایستاده بودن.

بپا. [ب ِ پا / ب ِپ ْ پا] (ص مرکب) که پاس چیزی نگاهدارد. پاینده. پاسبان. حافظ. حارس. نگهبان. (یادداشت مؤلف). || (درتداول زنانه) رقیب. ناظر. که زاغ کسی را چوب زند. که مراقب حرکات دیگری باشد. || (فعل امر) امر از پاییدن. مراقب باش. باخبر باش.

فرهنگ معین

بپا

(بِ) (ص مر.) (عا.) مراقب، نگهبان.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بپا

نگهبان، مراقب

فارسی به انگلیسی

بپا

Minder, Tail, Tender, Watchman

فرهنگ فارسی هوشیار

بپا

مستقر، برجای، مقیم

معادل ابجد

کارگردان هالیوودی فیلم خون بپا می شود

1749

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری