معنی کار دشوار و سخت
حل جدول
بغرنج، دشخوار، شاق، صعب، غامض، متعسر، مشکل، معضل
کار دشوار
بغرنج، کار سخت، مشکل
نُکر
شاق
دشوار و سخت
شاق
عسیر
صعب
سخت و دشوار
قمطریر، شاق
قمطریر
وخیم
شاق
سخت ، دشوار
شاق
سخت، دشوار
شاق
لغت نامه دهخدا
کار دشوار. [رِ دُش ْ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کار سخت. عمل مشکل. امرٌ عُضال. (منتهی الارب). فَظیع. (دهار). کَلوف. ضَرّاء. کوفان، کُوِّفان. (منتهی الارب).
واژه پیشنهادی
بغرنج
معادل ابجد
1798