معنی کار علمی ادموند دیوی

حل جدول

کار علمی ادموند دیوی

کشف گاز آلی استیلن


دیوی درشاهنامه

اکوان


کار علمی لوک مونتانیه

کشف ویروس اچ آی وی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

دیوی

دیوی. (ص نسبی) منسوب به دیو. شیطانی. عمل دیو:
نبینی طبع را طبعی چو کرد انصاف رخ پنهان
نیابی دیو را دیوی چو کرد اخلاص رخ پیدا.
سنایی.
|| (حامص) دیو بودن. همچودیو رفتار کردن. صفت دیو:
ترک دیوی کنی ملک باشی
ز شرف برتر از فلک باشی.
سنایی.
در کوی عشق دیوی و دیوانگی است عقل
بس عقل کو ز عشق ملامت گزین گریخت.
خاقانی.
چون شدی در خوی دیوی استوار
میگریزد از تو دیو ای نابکار.
مولوی.
- دیوی کردن، شیطنت نمودن و اعمال شیطانی را پیروی کردن. (ناظم الاطباء).
- دیوی نمودن، به معنی دیوی کردن. (ناظم الاطباء).


علمی

علمی. [ع ِ] (ع ص نسبی) منسوب به علم. (ناظم الاطباء). رجوع به علم شود. || مقابل عملی.

فرهنگ فارسی هوشیار

علمی

دانشیک (صفت) منسوب به علم دانشی: کار علمی.


دیوی

‎ دیو بودن، همچون دیو رفتار کردن روش دیوان.


دیوی لمپ

انگلیسی کانچراغ

فارسی به عربی

علمی

علمی

عربی به فارسی

علمی

وابسته بعلم , طالب علم , علمی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

علمی

دانشوارانه

فارسی به ایتالیایی

علمی

scientifico

سخن بزرگان

سرهنری دیوی

من از اشتباه بیش از موفقیت درس آموختم.


جان دیوی

زندگی خود را تبدیل به مدرسه ای برای یاد گرفتن کن.

معادل ابجد

کار علمی ادموند دیوی

506

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری