معنی کاشف آلمانی سرم دیفتری

حل جدول

کاشف آلمانی سرم دیفتری

امیل فون بهرینگ


کاشف سرم دیفتری

امیل فون بهرینگ


کاشف دیفتری

فردریک لوفر


دیفتری

بیماری خناق


کاشف میکروب بیماری دیفتری

فردریک لوفر

واژه پیشنهادی

کاشف دیفتری

فردریک آلمانی


کاشف میکروب دیفتری

لوفلر


دیفتری

زهر باد

لغت نامه دهخدا

دیفتری

دیفتری. [ت ِ] (فرانسوی، اِ) بیماری مسری ناشی از زهر باسیلی موسوم به باسیل لوفلر (بنام ف. لوفلر). از علائم آن تولید غشاء کاذب در حلق و حنجره و قصبهالریه است. کمون بیماری دو تا پنج روز است و با تزریق سروم شامل ضدسم و پنی سیلین معالجه میشود. برای پیشگیری آن پادگن (واکسن) یا مایه ٔ مخصوص هست. آزمون «شیک » استعداد گرفتن آن را نشان میدهد. (از دائره المعارف فارسی).


سرم

سرم. [س َ رَ] (ع اِ) درد کون. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

سرم. [س ِ رَ] (ترکی، اِ) لفظ ترکی است بمعنی دوال خراشیده. (غیاث اللغات). دوالی که روی آن را خراشیده باشند تا نرم شود و به همین مناسبت کسی را که از بسیاری کار دستها پینه بسته باشد سرم دست گویند. (آنندراج):
از بهر پای باز تو صیاد لامکان
از پشت شیر لجه ٔ خضرا کشد سرم.
؟ (از رشیدی).
رجوع به سیرم شود.

سرم.[س َ] (ع صوت) کلمه ای است که بدان سگ را زجر کنند، فیقال: سَرْماً سَرْماً. (آنندراج) (منتهی الارب).

سرم. [س ُ] (ع اِ) دهان روده که مخرج ثفل است. (غیاث) (آنندراج). اندرون دبر مردم. ج، اسرام. (مهذب الاسماء). نام دیگر معاء مستقیم است. (از ابوعلی سینا در قانون ص 215).

سرم. [س َ] (اِ) کنگر و آن رستنیی بود که برگش خاردار است و آن را پزند و با ماست خورند و بعربی حرشف خوانند. (برهان) (از آنندراج).به لغت شیرازی اسم فشاع است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن).

فرهنگ معین

دیفتری

(تِ) [فر.] (اِ.) بیماری ای که در گلو پدید آید و حلق و حنجره و قصبه الریه را مبتلا کند.

معادل ابجد

کاشف آلمانی سرم دیفتری

1537

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری