معنی کاشف واکسن سیاهزخم
حل جدول
پاستور
کاشف واکسن
جنر
سیاهزخم
شاربن
کاشف واکسن وبا
هاپکین
کاشف واکسن ابله
ادوارد جنر
کاشف واکسن آبله
ادوارد جنر
ادواردجنر
جنر
کاشف واکسن اطفال
جون صوارد سالک
کاشف واکسن هاری
پاستور
کاشف واکسن سرخجه
ادوار جنر
کاشف واکسن فلج اطفال
جونس ادوارد سالک
اطلاعات عمومی
لویی پاستور
لغت نامه دهخدا
واکسن. [س َ] (فرانسوی، اِ) ماده ٔ آبله که از گاو گرفته به انسان تزریق می شود، نیز هر ماده ای که برای تزریق درست کرده می شود. (فرهنگ نظام). مایه. (لغات فرهنگستان). میکروب ضعیف شده یا کشته شده ٔ امراض که به منظور ایجاد مصونیت در بدن انسان یا حیوان نسبت به مرضی مسری - خصوصاًهنگام شیوع آن مرض - با آمپول آن را در عضله تزریق کنند مانند واکسن سیاه سرفه و دیفتری یا زیر پوست تزریق شود چون واکسن وبا و التور یا با ایجاد خراش سطحی روی پوست آن را وارد بدن کنند مانند واکسن آبله.
واکسن زنی
واکسن زنی. [س َ زَ] (حامص مرکب) واکسن زدن. تزریق واکسن. رجوع به واکسن شود.
معادل ابجد
1261