معنی کاشف گاز سمی سیانوژن
حل جدول
گیلوساک
شیمیدان فرانسوی کاشف گاز سمی سیانوژن
گی لوساک
گیلوساک
شیمی دان فرانسوی کاشف گاز سمی سیانوژن
گی لوساک
گاز سمی تسلیحاتی
سارین
نوعی گاز سمی
سارین
کاشف گاز آرگون
لرد رایلی
لردرایلی
کاشف گاز کربنیک
بلاک
کاشف گاز اکسیژن
پریستلی
فرهنگ عمید
گازی بیرنگ، سمی، و قابل اشتعال که در جوشکاری، برش فلزات، و سوخت موشکها کاربرد دارد،
لغت نامه دهخدا
سمی. [س ُ ما] (ع اِ) آوازی که در آن خیر باشد. (منتهی الارب) (آنندراج).
سمی. [س َم ْی ْ] (ع مص) روان شدن برای شکار. (از منتهی الارب) (آنندراج).
سمی. [س ُ می ی] (ع اِ) ج سماء، به معنی آسمان و آسمان خانه و جز آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به سماء شود.
کاشف
کاشف. [ش ِ] (ع ص) ج، کاشفین، کَشَفَه. پیداکننده و برهنه کننده. (غیاث) (آنندراج). آشکارکننده و گشاده و برهنه نماینده. (ناظم الاطباء). پدیدآورنده. ظاهرکننده. بروزدهنده. معلن. مظهر. مفسر:
گرچه از یک وجه منطق کاشف است
لیک از ده وجه پرده و مکنف است.
(مثنوی).
|| کاشف مکروه ومانند آن، برطرف کننده ٔ مکروه. از بین برنده ٔ غم و اندوه:
تویی که فاتح مغموم این سپهر بوی
تویی که کاشف مکروه این زمانه شوی.
منوچهری.
|| کاشف بعمل آمدن یا آوردن، در تداول عامه، تحقیق کردن.
معادل ابجد
1716