معنی کاپیتان سابق والیبال ایران
حل جدول
علیرضا نادی
کاپیتان سابق لیورپول
استیون جرارد
اگر
کاپیتان سابق پرسپولیس
مهدوی کیا
کاپیتان سابق چلسی
تری
کاپیتان سابق تیم ملی
نکونام
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
کاپیتان. (فرانسوی، اِ) کاپیتن. رجوع بکاپیتن ش-ود.
کاپیتان. (اِخ) قهرمان کمدی ایتالیائی از قبیل دلقکان و مسخرگان.
سابق
سابق. [ب ِ] (اِخ) مؤلف قاموس الاعلام از تذکره ٔ «تراجم احوال شرقیون » ویلیام بیل نقل میکند: میرزا یوسف بیک متخلص به سابق شاعری درویش سیرت بود و بسال 1098 هَ. ق. درگذشت، برادر او از صاحب منصبان در بار اورنگ زیب عالمگیر بود. (قاموس الاعلام ترکی).
سابق. [ب ِ] (اِخ) (... برلاس) از امرای تیموریان است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 562 شود.
فرهنگ عمید
خلبان،
ناخدای کشتی،
بازیکنی که در حین بازی هدایتگر و سخنگوی تیم است،
مترادف و متضاد زبان فارسی
ناخدا، ناوبان، ارشد، رهبر، فرمانده
فرهنگ معین
سروان، فرمانده، خلبان، ناخدا، رهبر یک تیم ورزشی، سر ی ا ر (فره). [خوانش: [فر.] (اِ.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی پهلوان پنبه رستم نما بنگرید به کپیتن (اسم) سلطان سروان، فرمانده، ناخدای کشتی، رهبر تیم ورزش.
معادل ابجد
989