معنی کاپیتان سابق والیبال ایران

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

کاپیتان

کاپیتان. (فرانسوی، اِ) کاپیتن. رجوع بکاپیتن ش-ود.

کاپیتان. (اِخ) قهرمان کمدی ایتالیائی از قبیل دلقکان و مسخرگان.


سابق

سابق. [ب ِ] (اِخ) مؤلف قاموس الاعلام از تذکره ٔ «تراجم احوال شرقیون » ویلیام بیل نقل میکند: میرزا یوسف بیک متخلص به سابق شاعری درویش سیرت بود و بسال 1098 هَ. ق. درگذشت، برادر او از صاحب منصبان در بار اورنگ زیب عالمگیر بود. (قاموس الاعلام ترکی).

سابق. [ب ِ] (اِخ) (... برلاس) از امرای تیموریان است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 562 شود.

فرهنگ عمید

کاپیتان

خلبان،
ناخدای کشتی،
بازیکنی که در حین بازی هدایت‌گر و سخن‌گوی تیم است،

مترادف و متضاد زبان فارسی

کاپیتان

ناخدا، ناوبان، ارشد، رهبر، فرمانده

فرهنگ معین

کاپیتان

سروان، فرمانده، خلبان، ناخدا، رهبر یک تیم ورزشی، سر ی ا ر (فره). [خوانش: [فر.] (اِ.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

کاپیتان

فرانسوی پهلوان پنبه رستم نما بنگرید به کپیتن (اسم) سلطان سروان، فرمانده، ناخدای کشتی، رهبر تیم ورزش.

معادل ابجد

کاپیتان سابق والیبال ایران

989

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری