معنی کبکاب

لغت نامه دهخدا

کبکاب

کبکاب. [ک َ] (ع اِ) خرمایی است درشت و فربه. (منتهی الارب). خرمای درشت و فربه. (ناظم الاطباء). خرمای درشت بزرگی است که بر خرماهای دیگر برتری دارد. (اقرب الموارد).

فرهنگ معین

کبکاب

(کَ) (اِ.) نوعی خرمای درشت و سیاه و پرشهد.

حل جدول

کبکاب

دمپایی چوبی

فرهنگ فارسی هوشیار

کبکاب

(اسم) نوعی خرمای درشت و سیاه و پر شهد (تنگسیر)

معادل ابجد

کبکاب

45

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری